دوستان عزیز سلام....
در ادامه پست قبلی بخش دوم مقاله نوروز ایرانیان رو برای استفاده عزیزانی که به دلیل سرعت پائین اینترنت یا هر دلیل دیگه ای نتونستن کل مقاله رو دانلود کنند توی این پست قرار می دم.... در ضمن با توجه به منابع غنی و معتبر مورد استفاده در این مقاله ، مطالب اون قابل استناد بوده ولی از دوستان عزیز خواهشمندم در صورت نقل مطالب با رعایت اصل مطالب نام این مقاله و نویسنده رو در فهرست منابعشون ذکر کنند ... با این شرط نقل و استفاده از مطالب آزاد است....
برای خواندن بخش دوم مقاله روی «ادامه مطلب »کلیک کنید.
نوروز ایرانیان- بخش دوم
تاریخچه پیدایش نوروز:
در باره چگونگی پیدایش نوروز نظرات متفاوتی موجود است که مهمترین آنها به قرار زیر است:
1- پیش از مهاجرت آریائیها به ایران اقوام بومی ساکن ایران از جمله سومریها این جشن را بوجود آورده اند.
2- این جشن بصورت خودبخود بوجود آمده و گذر زمان در پیدایش آن نقش مهمی ایفا کرده است.
3- بر اساس افسانه ها جمشید پس از غلبه بر دیوها نوروز را پایه گذاری کرده است.
حال به تفصیل به هر یک از این نظریات نگاهی می اندازیم:
1- از نظر شادروان دکتر مهرداد بهار ، نوروز پیش از مهاجرت آریائیها به فلات ایران در میان مردمان بومی منطقه علی الخصوص ساکنان کوههای غربی و کناره های شمالی خلیج پارس رواج داشته و نمونه بارز این اقوام سومریها بوده اند و اساساً جشن نوروز در آغاز بهار و مربوط به سومریهاست و بعدها آریائیها پس از آمدن به ایران آن را از فرهنگ سومری دریافت کرده اند. وی در کتاب از اسطوره تا تاریخ مدرک دال بر این ادعا را وجود رسوم مشترک قبل و بعد از نوروز میان ایرانیان و اهالی بین النهرین می داند. مانند مراسم اورجی و روزهای خمسه مسترقه؛ در واقع دکتر بهار معتقد است که نوروز رسمی مشترک میان ساکنان شمال خلیج پارس تا هندوستان بوده که ایرانیان پس از ورود به فلات ایران آنرا اقتباس کرده با عقاید خویش آمیخته و پس از ظهور اسلام به آن رنگ و بوی مذهبی داده اند.
2- شادروان دکتر بهرام فره وشی می گوید: " در زمانهای بسیار کهن اقوام مختلف آغاز فصل بهار را جشن می گرفته اند زیرا چنین می پنداشتند که طبیعت زایش دوباره خویش را آغاز می کند و دوره ای تازه پدید می آید. ایرانیان نیز از قدیم این جشن بهاری را آغاز سال و مبداء تقویم خود قرار داده بودند و به آن نوروز می گفتند. در واقع نوروز زمان باز آفرینی انسان و کلاً جهان خلقت است." 2 وی از این طریق بوجود آمدن نوروز را خودبخود می داند و آنرا متعلق به تمام اقوام گذشته معرفی می کند.
3- در تاریخ گردیزی در باره 29 اسفد می خوانیم: " این روز را نوروز گویند که سر سال باشد و شب و روز برابر شوند و سایه ها از دیوار بگذرند و آفتاب از روزنها افتد. و رسم مغان اندر روزگار پادشاهی ایشان چنان بودی که خراجها اندر این روز بگشودی و عجمیان چنین گویند که اندر این روز جمشید بر گوساله نشست و رفت به حرب دیوان و سیاهان و معنی زنگیان باشد؛ به ایشان کارزار کرد و همه را مقهور ساخت" 3 و در باره یکم فروردین می خوانیم : " این روز را نوروز بزرگ گویند و گویند که اندر این روز جمشید با ظفر و فیروزی و غنیمت فراوان از جنگ با دیوان و سیاهان باز آمد... و اندر این روز جایها را آب زنند و این روز نام فرشته ای است که بر ابها موکل است به قول ایشان. " دقیقاً عین همین مطلب یعنی دانستن جمشید بعنوان پدید آورنده نوروز در شاهنامه فردوسی ، نوروز نامه خیام و دیگر افسانه های ایرانی آمده است. البته ایرانیان در طول تاریخ همواره عادت داشته اند که شخصیتها و مناسبتهای مهم را یکی کرده و با هم مربوط سازند و شاید به همین علت جمشید را برپا دارنده نوروز دانسته اند و اصولاً جمشید در فرهنگ ایرانی پادشاهی است عادل که آریائیها را به فلات ایران هدایت می کند.
در تاریخ گردیزی هم در باره جمشید می خوانیم : او چون بر تخت نشست با دیوان حرب کرد و دست ایشان از مردم کوتاه کرد و ایشان را از آبادانیها برانداخت ... و ایشان را کارهای گران فرمود که مردم نتوانستند کردن و آسیا سنگی را بر گردن دیوی افکند و بروی نشست و او را اندر هوا برد و دعا کرد تا خدای عزوجل گرما و سرما و بیماری از مردم بر گیرد.
دکتر مهرداد بهار هم در کتاب از اسطوره تا تاریخ می گوید : اینکه جمشید را پدید آورنده نوروز می دانند به این دلیل است که تا پیش از پیدایش اسلام کسی به محبوبیت او نبوده است . دوره ی او دوره عدل و داد است و در آن دوران نه مرگ بوده نه درد و نه پیری .... او تا آنجا پیش رفته که ادعای آفریدگاری {بعد مادی} دنیا را می کند و از این روست که هر کار بزرگ و خوبی را در دنیای باستان به او مربوط می کنند. مثل نوروز و بزرگ شدن جهان!
از اطلاعات تاریخی چنین بر می اید که هخامنشیان نوروز را با شکوه هرچه تمامتر در تخت جمشید واقع در مرودشت فارس برگزار می کرده اند. در دوره اشکانی نیز وضع به همین قرار بوده و تا اواخر دوران ساسانی نیز نوروز در کنار دیگر اعیاد گرامی داشته می شد اما پس از حمله اعراب مسلمان و سقوط امپراطوری ساسانی نوروز در آستانه نابودی قرار گرفت.
اعراب مسلمان به دلیل برداشت خاصی که از نوروز و کلاً اعیاد ایرانی داشتند و همه آنها را آتش پرستی و خرافات می دانستند مانع از انجام آن می شدند اما در دوران بنی امیه طبق قراردادی که ایرانیان را در ازای برپایی نوروز موظف به پرداخت غرامت به خلیفه اموی می کرد نوروز دیگر بار برگزار شد . در دوره عباسی نیز نوروز برگزار می شد و به این ترتیب در فرهنگ اسلامی نفوذ کرد. با حمله مغول و سقوط بساط خلافت عباسی ، آنها نیز سعی در نابودی نوروز داشتند اما تلاششان نافرجام ماند . از این دوران رسمی از قبیله اویغورها برجای ماند که طی آن سالها را به دوره های دوازده تایی تقسیم کرده و به هر سال نامی اطلاق می شود. پس از مغولها و حکومتهای پراکنده پس از آنها صفویان روی کار آمدند که آنها نیز در برگزاری نوروز اهتمام تامی داشتند از این دوران 2 رسم به یادگار مانده است : نخست اعلام تحویل سال بوسیله شلیک گلوله توپ و دوم قرار دادن تخم مرغ منقوش سر سفره هفت سین .
نادر شاه نیز هیچگاه از برگزاری نوروز غافل نبوده و حتی در بحبوحه جنگ نیز آن را برگزار می کرد!
متاسفانه در حال حاضر برخی برادران بدون توجه به این تاریخچه درخشان ، نوروز را مخالف اسلام تلقی کرده و به آن نسبت خرافه و آتش پرستی می دهند در حالیکه همین افرادی که دعوی اسلام و مسلمانی دارند نمی دانند و یا ترجیح می دهند که ندانند احادیث فراوانی از معصومین علیهم السلام در رابطه با نوروز بر جای مانده است! از آن جمله پیامبر اسلام (ص) فرمودند : ای کاش همه روز ما نوروز بود. امام علی (ع) نیز فرموده اند فرزندی که در نوروز به دنیا بیاید مبارک است و صفات خوبی به همراه خواهد داشت. نیز امام صادق (ع) فرمودند : نوروز روز نیکویی است برای همه کارها و اسماعیل فرزند ابراهیم در این روز به دنیا آمد.
زنده یاد دکتر علی شریعتی در باره نوروز و مواجهه آن با اسلام بیان جالبی دارد . او می گوید : اسلام که همه رنگهای قومیت را زدود و سنت ها را دگرگون کرد ، نوروز را جلای بیشتری بخشید ، شیرازه بست و آنرا پشتوانه ای استوار قرار داد و از خطر زوال مصون داشت . انتخاب علی (ع) به خلافت و بیعت مردم با وی و واقعه غدیر خم در نوروز رخ می دهد و این باعث می شود که آنهمه عشق و علاقه ایرانیان به علی و حکومت وی پشتوانه ی مطمئن نوروز شود و این رنگ و بویی مذهبی و دینی به نوروز می دهد.
رسوم نوروزی:
ایرانیان به خاطر اهمیت روز خلقت انسان ، سالروز آن را 10 روز جشن می گرفتند 5 روز اول را اولین فروردگان و 5 روز بعدی را دومین فروردگان می گفتند. پیش و پس از نوروز عموماً مراسمی انجام می شد که میان اقوام ساکن فلات ایران و اهالی بین النهرین مشترک بوده است و ما در اینجا آنها را در سه بخش جداگانه بررسی می کنیم:
الف ) آداب پیش از نوروز:
1- جشن سده: این جشن در بهمن هر سال برگزار می شد و طی آن زرتشتیان کومه های بزرگ هیزم را در هنگام غروب آفتاب آتش می زدند و در واقع این جشن نمادی است از آغاز روند گرم شدن زمین و آب و هوا. این روزی است که در آن اهورامزدا به کمک امشاسپندان (هفت ملک مقرب) بر دیو سرما غلبه می کند و زمین کم کم گرم می شود.
2- در پانزدهم اسفند هر سال – که امروزه به نام روز درختکاری مشهور است- مردم باستان سبزی و نهال در زمین می کاشتند . در این روز آنها هفت استوانه گلی آماده کرده و در هرکدام یک نوع از حبوبات را می کاشتند . سه سبزی ای که زودتر رشد می کردند بر سفره هفت سین می گذاشتند. در تاریخ ثبت است که در تخت جمشید دوازده ستون وجود داشت که روی آنها سبزی سبز می کردند و در هنگام نوروز از آن استفاده می کردند. به اعتقاد مردم آن دوران درختان نیز مانند انسانها دارای جان بوده و موجب حفاظت از آنها در برابر عناصر بد و اهریمنی می شدند و در واقع درختان را حافظ جان زمین می دانستند.
3- خانه تکانی: ایرانیان غالباً از بیستمین روز اسفند شروع به خانه تکانی می کردند . آنها عقیده داشتند که ارواح درگذشتگان به هنگام نوروز از آسمانها به زمین آمده و به خانه اقوام خود می روند و در نتیجه اعتقاد داشتند که در هنگام آمدن ارواح و فروشی ها یا فروهرها - که نام فرورین از آنها مشتق شده است- خانه باید تمیز بوده و نو به نظر برسد.
4- سه شنبه پایان سال: شب پیروزی بهار و گرما بر پیرزن سرما است. این عقیده همچنان در میان مردم نواحی شرقی ایران قوت دارد و به این روز « پیرزن کشان» می گویند.
5- چهارشنبه سوری : در دوران باستان جشنی به نام سوریک برگزار می شد که طی آن در یکی از پنج روز پایانی سال مردم سه کومه ی هیزم را که نماد سه شعار مقدس بودند آتش می زدند . عقیده آنها این بود که آتش یک عنصر اهورایی و تجلی نور اهورامزدا است و روشنایی آن ظلمت شب تیره را می شکند و نمادی است از پیروزی حق بر ظلمت. پس از ورود اسلام به ایران این مراسم به آخرین چهارشنبه سال منتقل شد. زیرا از دیدگاه اعراب چهارشنبه پایان سال نحس بود و لذا با برگزاری این مراسم مخالفتی نمی کردند. در این مراسم ایرانیان آتش را که از عناصر چهارگانه بود تقدیس می کردند. بعد ها رسمی به وجود آمد که طی آن مردم بویژه جوانان از روی آتش می پریدند و با گفتن جمله سحر آمیز زردی من از تو سرخی تو از من نحوست سال قبل را به آتش داده و خیر و برکت را از آن می گرفتند. این رسم تا به امروز ادامه دارد.
6- آخرین پنجشنبه سال: در این روز مردم به دیدار اهل قبور می روند .البته ریشه این رسم را باید در دوران اعتقاد به خدای شهید شونده یعنی پیش از پیدایش زرتشت جستجو کرد . در این روز مردم با بردن سبزی و میوه به گورستان برای اموات خود خیرات می کنند . البته در قدیم این رسم به منزله احترام به ارواح نیاکان و بزرگان هر خانواده بوده که به اعتقاد آنها دارای حیات ابدی بوده و روحشان همواره ناظر بر خانواده بود. اقوام محلی این روز را علفه یعنی روز سبزی ارواح می نامند.
7- در دوران باستان و پیش از پیدایش زرتشت رسوم دیگری نیز وجود داشت که یکی از آنها مراسم اورجی ( همبستری گروهی) است که در خمسه مسترقه انجام می شده و مردم باستان آن را تجلی آشوب ازلی می دانستند.
مردم آن دوران عقیده داشتند که در پنج روز خمسه مسترقه خدای آنها شهید می شود خدایی وجود ندارد و در نتیجه جهان دچار آشوب و بی نظمی می گردد. پس از این پنج روز خدای آنها – دموز سومریها و سیاوش ایرانیها – زنده شده و نظم را به جهان باز می گرداند!! بقایای این رسم را در دوران صفوی هم می شود مشاهده کرد که زنان در آن ایام بدون چادر و روبند در خیابانها ظاهر می شدند.